برای خودآگاهی چه کارهایی را باید انجام دهیم؟ | سری اول
1. توجه کنید که چه چیزی شما را در مورد افراد دیگر آزار می دهد
اغلب مواردی که بیشتر از همه ما را تحریک می کند بازتاب برخی از کیفیتی است که در خودمان دوست نداریم.
همه ما جنبه هایی از خودمان داریم که به آنها افتخار نمی کنیم - به عنوان مثال تمایل به خم کردن حقیقت خیلی کم. یا شاید از درگیری مانند طاعون اجتناب کنیم ، و در نهایت احساس می کنیم مانند درب خانه هستیم یا توسط اطرافیان خو می گیریم.
اگر نمی دانیم چگونه این چیزها را تغییر دهیم یا باور داریم که ممکن است ، می توانیم به بهترین کار بعدی عمل کنیم: در مورد آنها فکر نمی کنیم. و گرچه جهل می تواند مانند سعادت باشد ، واقعاً اینگونه نیست. نه در دراز مدت.
بنابراین ، هر وقت کسی کاری را انجام می دهد که به نظر می رسد شما را بخصوص آزار می دهد یا عصبانی می کند ، از خود بپرسید: آیا این می تواند بازتاب چیزی در من باشد که من از آن بدم بیاید؟ آیا نسخه ای از آن را انجام می دهم؟
2. در ذهن خود مدیتیشن کنید
شما احتمالاً مراقبه ذهن آگاهی را شنیده اید. این عمل ساده ای است که توجه شما را بر روی نفس و یا احساس فیزیکی دیگر متمرکز کنید. سپس ، اگر متوجه می شوید ذهن شما به سمت افکار دیگر می رود ، به آرامی توجه خود را به نقطه تمرکز خود برگردانید.
در حالی که اثبات شده است که مراقبه ذهن آگاهی برای همه چیز ، از کاهش وزن تا تسکین افسردگی مفید است ، اما در واقع می تواند یک روش قدرتمند برای افزایش سطح خودآگاهی شما باشد.
به طور خاص ، مراقبه ذهن آگاهی یکی از بهترین راه ها برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نحوه کار کردن افکار شما است. وقتی تمرین می کنید بدون اینکه به آنها فکر کنید یا به آنها فکر نکنید ، افکار خود را مشاهده کرده و مشاهده می کنید ، شروع به تحقق یک ایده قدرتمند می کنید: شما افکار شما نیستید
اغلب اوقات ما فاقد خودآگاهی هستیم زیرا در واقع خیلی زیاد فکر می کنیم. ما به راحتی در افکار خود گم می شویم ، با این فرض که آنها درست هستند یا ارزش درگیر شدن را دارند ، فقط به این دلیل که ذهن ما تصمیم گرفت آنها را به سمت ما پرتاب کند.
یک تمرین آگاهانه منظم چشم شما را به چگونگی عملکرد ذهن فکر و چقدر بیشتر از محتوای صرف افکار شما باز می کند.
بیشتر بیاموزید: نحوه شروع یک تمرین ذهن آگاهی: یک راهنمای سریع برای مبتدیان کامل
3. داستان های با کیفیت بالا را بخوانید
غالباً گفته می شود که نویسندگان بزرگ مشاهدات بزرگی از جهان پیرامون خود هستند. و این ظرفیت این است که توجه به جزئیات ظریف و ویژگی های زندگی داشته باشد و به آنها امکان می دهد تا آنقدر با سرعت در کار خود بازآفرینی کنند.
اما بهترین نویسندگان به ویژه متخصصان ناظر ماهیت انسان هستند. این وظیفه آنها است که جزئیات اندک اندیشه ، احساسات ، تمایل و عملی را که بیشتر ما در میان تجارت دیوانه وار زندگی روزمره از دست می دهیم ، متوجه شوند.
و حتی اگر اکثر ما به طور حرفه ای نویسنده و ناظر ذکاوت در طبیعت انسان نیستیم ، همه ما می توانیم با یادگیری توجه مانند یک نویسنده ، یک یا دو چیز درباره خود یاد بگیریم.
داستان خوب با توصیف دقیق مردم ، به ما می آموزد که چگونه با دقت و دلسوزی درباره مردم فکر کنیم. و هرچه ما در مشاهدات دیگران بهتر می شویم ، احتمال دارد به همان شیوه به خودمان نگاه کنیم.
بنابراین مدتی 30 دقیقه را سپری کنید و لیستی از داستانهای خوبی را که قصد داشته اید بخوانید بیاورید یا از یک دوست آگاه بخواهید چند مورد از موارد مورد علاقه خود را توصیه کند.
4- کریپتونیت احساسی خود را مشخص کنید
هیچ کس دوست ندارد احساس غم ، اضطراب ، شرمندگی یا هر نوع احساسات دردناک دیگری داشته باشد. این قابل درک است زیرا آنها احساس بدی دارند ، گاهی اوقات با دردناک.
و در حالی که همه از احساسات منفی عقب نشینی می کنیم ، هر یک از ما تمایل داریم که یک احساس منفی خاص داشته باشیم که به خصوص آن را دوست نداریم و سعی می کنیم از آن اجتناب کنیم.
یک الگوی رایج که در عمل بالینی من مشاهده می کنم این است که افراد برای جلوگیری از احساس ناراحتی هر کاری انجام دهند. آنها برای حواس پرتی خود یا بی حس کردن این احساس خاص غم و اندوه ، به طول خارق العاده ای - گاه مضر - می پردازند ، حتی اگر این به معنای افزایش شدت احساسات منفی دیگر مانند اضطراب ، شرم و گناه باشد.
به عنوان مثال ، من اخیراً یک مشتری داشتم که متوجه شد بخشی از دلیل اینکه او در موقعیت های اجتماعی احساس اضطراب می کند این است که دائماً نگران است که مردم درباره او قضاوت می کنند. به طور خاص ، او نگران بود که آنها می توانند بگویند که او بیش از حد نوشیده است و به خاطر همین داوری می کنند.
وقتی از او در مورد نوشیدن وی سؤال کردم ، سرانجام فهمیدیم که حتی اگر نوشیدن باعث شرم و اضطراب زیادی برای او شد ، اما ارزشش را داشت ، زیرا این تنها راهی بود که او می دانست چگونه از غم و اندوه در زندگی خود فاصله بگیرد.
همه ما احساسات خاصی داریم که به خصوص آنها را دوست نداریم. و بیشتر اوقات ، این بدان معنی است که ما بسیار سخت تلاش می کنیم تا از احساس آن احساس جلوگیری کنیم. مسئله این است که ، ترس از احساسات به حدی است که ما مایلیم همه کارها را انجام دهیم تا از این احساسات در طولانی مدت منجر شود (به عنوان مثال سو abuse مصرف مواد).
اما شاید مهمتر از همه ، با پرهیز از احساسات ، از گوش دادن به آنچه احساسات برای ما می گوید ، خودداری می کنیم. احساسات منفی دردناک است زیرا ذهن ما سعی می کند توجه خود را جلب کند ، گاهی اوقات به یک دلیل بسیار خوب.