وبلاگ انگیزشی

وبلاگ انگیزشی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

خود آگاهی چیست؟

09 شهریور 1399 توسط زهرا اسفندیاری

خودآگاهی مهارتی است که هرکسی می تواند با تمرینات و عادت های مناسب ، آن را بهبود ببخشد.

آیا قسمت هایی از زندگی یا شخصیت شما وجود دارد که به نظر می رسد نمی توانید درک کنید؟ آیا ممکن است رفتارها یا گرایش های خاصی وجود داشته باشد که به نظر می رسد علی رغم منجر به نتایج منفی ، بارها و بارها ظاهر می شود؟

توانایی خودآگاهی یکی از اساسی ترین و در عین حال دشوار برای دستیابی به مهارت هایی است که ما انسان ها می توانیم به دست آوریم. اما ممکن است!

در این راهنما ، من توضیح خواهم داد که خودآگاهی چیست ، چرا مهم است و سپس 10 تمرین موثر و عملی را که می توانید برای پرورش واقعی خودآگاهی در زندگی خود استفاده کنید ، مرور می کنم.

فهرست مطالب
خودآگاهی چیست؟
مزایای خودآگاهی چیست؟
10 نمونه از نحوه افزایش خودآگاهی
به آنچه در مورد افراد دیگر شما را آزار می دهد توجه کنید
در ذهن خود مراقبه کنید
داستانهای با کیفیت بالا را بخوانید
کریپتونیت عاطفی خود را شناسایی کنید
یک جدول زمانی از زندگی خود ترسیم کنید
بازخورد بخواهید (و آن را خوب بگیرید)
مقداری سفر خرد انجام دهید
مهارت جدیدی بیاموزید
تحریف های شناختی را شناسایی کنید
وقت خود را برای شفاف سازی ارزش های خود اختصاص دهید
خلاصه و کلیدهای اصلی
خودآگاهی چیست؟
خودآگاهی به معنای عادت توجه به نحوه تفکر ، احساس و رفتار شماست. به طور خاص:

این بدان معنی است که ما به دنبال الگوهایی هستیم که می خواهیم درباره آنچه اتفاق می افتد فکر کنیم و درک کنیم ، چگونه چیزها را برای خود توضیح دهیم و جهان اطراف خود را درک کنیم.
این به معنای درک احساسات و حالات خودمان است. به جای تلاش برای جلوگیری یا “اصلاح” احساس خود ، احساسات خود را احساس می کنیم ، حتی احساسات دشوار و ناراحت کننده.
این به معنای توجه به چگونگی تمایل به رفتار و رفتار در شرایط خاص است. پاسخهای پیش فرض ما نسبت به موارد چیست؟ عادت ها و گرایش های ما چیست؟
به طور خلاصه ، خودآگاهی به معنای توجه و تلاش برای یادگیری روانشناسی خودمان است.

مزایای خودآگاهی چیست؟
اغراق در مزایای خودآگاهی دشوار است ، بنابراین من فقط چند مورد از رایج ترین نکات مثبت ناشی از افزایش خودآگاهی را ذکر می کنم:

روابط بهتر وقتی ما خودمان درمورد آن موارد کاملاً واضح نیستیم درخواست یک خواسته و نیاز در یک رابطه دشوار است. علاوه بر این ، هرچه خودآگاهی کمتری داشته باشیم ، به راحتی می توان در تعاملات خود با افراد دفاعی گرفت ، که این یک دستور العمل برای فاجعه در هر نوع روابط است. اگر می خواهید روابط خود را بهبود ببخشید ، سعی کنید خودآگاهی بیشتری پیدا کنید.
خلق و خوی بهبود یافته روحیه و چگونگی احساس ساعت به ساعت ما تا حد زیادی به نحوه تفکر و رفتار بستگی دارد. وقتی آگاهی خود را از رابطه بین افکار ، رفتار و احساسات بهبود می بخشیم ، تنظیم احساسات و خلق و خوی ما آسان تر می شود.
تفکر واضح تر و تصمیم گیری بهتر. تصمیم گیری ضعیف اغلب ناشی از تفکر آشفته و واکنش های عاطفی شدید است. وقتی از عادت های فکری و احساسی خود آگاهی بیشتری کسب کنیم ، می توانیم به راحتی بین انگیزه ها یا خواسته های کوتاه مدت و ارزش ها و اهداف بلند مدت تمایز قائل شویم.
ارتباط موثرتر دستیابی به درک واضح تری از آنچه به آن اعتقاد دارید و آنچه واقعاً می خواهید ، برقراری ارتباط در هر جنبه از زندگی را بسیار راحت تر می کند ، خواه این امر با همسر ، مدیر محل کار یا بهترین دوست باشد. هرچه بهتر خودمان را بشناسیم ، برقراری ارتباط قاطعانه آسان تر است ، صادقانه بودن درمورد آنچه دوست داریم صادقانه عمل کنیم و به خواسته های دیگران احترام بگذاریم.
بهره وری بیشتر. شایعترین علت به تعویق انداختن و بهره وری ضعیف ، کمبود تلاش یا تعهد نیست ، بلکه تداخل از طرف خودمان است. وقتی ما برای رسیدن به کار تلاش می کنیم ، معمولاً به این دلیل است که در برخی از سطح افکار ، احساسات یا عادت های خودمان مانع می شوند. بهبود خودآگاهی می تواند به از بین بردن بسیاری از این موانع پنهان بهره وری کمک کند.
10 نمونه از نحوه افزایش خودآگاهی
من به عنوان یک روانشناس ، تمام وقت با مشتری ها کار می کنم تا از یک نظر یا دیگری خودآگاهی را افزایش دهم. در اینجا 10 روش و استراتژی مورد علاقه من برای آگاهی بیشتر از خود آورده شده است.

 نظر دهید »

امید به زندگی و آینده

05 شهریور 1399 توسط زهرا اسفندیاری

طول عمر انسان “در اینجا تغییر مسیر می یابد. برای طول عمر شخص در مراحل ، بلوغ را ببینید.
این مقاله درمورد اندازه گیری عمر باقیمانده است. برای رمان دین کوینتز نگاه کنید به امید به زندگی (رمان)

امید به زندگی یک اندازه گیری آماری از میانگین زمانی است که یک ارگانیسم بر اساس سال تولد ، سن فعلی و سایر عوامل جمعیت شناختی از جمله جنسیت زندگی می کند. متداول ترین میزان استفاده ، امید به زندگی در بدو تولد است که می تواند از دو طریق تعریف شود.  میانگین طول عمر یک گروه واقعی تولد (کلیه افراد متولد شده در یک سال معین) است و فقط برای گروههای متولد دهه های قبل قابل محاسبه است ، به طوری که تمام اعضای آنها درگذشته اند. دوره  میانگین طول عمر یک گروه فرضی است (فرضیه لازم) که فرض می شود ، از بدو تولد تا زمان مرگ ، تا میزان مرگ و میر در یک سال معین در معرض دید قرار گیرد.

ارقام LEB ملی که توسط آژانس های ملی و سازمان های بین المللی برای جمعیت انسانی گزارش شده اند ، در واقع تخمین دوره LEB هستند. در عصر برنز و عصر آهن ، LEB انسان 26 سال بود. سال 2010 LEB 67.2 سال بود. در سال های اخیر ، LEB در اسواتینی (سوازیلند) حدود 49 سال است ، در حالی که LEB در ژاپن حدود 83 سال است. ترکیب مرگ و میر بالای نوزادان و مرگ و میر در بزرگسالی در اثر تصادفات ، اپیدمی ، گرفتاری ، جنگ و زایمان ، به ویژه قبل از طب مدرن. به طور گسترده ای در دسترس است ، به طور قابل توجهی LEB را کاهش می دهد. به عنوان مثال ، جامعه ای که دارای LEB 40 باشد ممکن است تعداد معدودی از افراد را بطور دقیق در حال مرگ باشد: اکثر آنها قبل از 30 سالگی یا بعد از 55 سال از دنیا می روند. زندگی به دلیل این حساسیت به مرگ و میر نوزادان ، LEB می تواند در معرض سوء تفسیر ناخوشایند قرار بگیرد ، و این باعث می شود كه جمعیتی كه دارای LEB پایین هستند ، لزوماً بخش کمی از افراد مسن را داشته باشد. [4] از معیارهای دیگر مانند امید به زندگی در سن 5 سالگی (e5) می توان برای حذف اثر مرگ و میر نوزادان استفاده کرد تا یک اندازه گیری ساده از میزان کلی میزان مرگ و میر به غیر از اوایل کودکی فراهم شود. در جمع فرضی فوق ، امید به زندگی در 5 خواهد بود 65 دیگر

اقدامات جمع آوری جمع ، مانند نسبت جمعیت در گروه های سنی مختلف ، همچنین باید در کنار اقدامات مبتنی بر فردی مانند امید به زندگی رسمی هنگام تجزیه و تحلیل ساختار جمعیت و پویایی استفاده شود. با این حال ، جوامع پیشامدرن هنوز نرخ مرگ و میر جهانی بالاتر و امید به زندگی جهانی کمتر در هر سنی برای هر دو جنس داشتند و این نمونه نسبتاً نادر بود. به عنوان مثال ، در جوامعی که امید به زندگی 30 ساله دارند ، مدت زمان باقی مانده 40 ساله در 5 سالگی ممکن است غیر معمول نبوده باشد ، اما یک مورد 60 ساله بود.

از نظر ریاضی ، امید به زندگی میانگین تعداد سالهای عمر باقیمانده در سن معین است ، با فرض اینکه میزان مرگ و میر اختصاصی برای سن در آخرین سطح اندازه گیری شده آنها باقی می ماند. [5] با استفاده از e x {\ displaystyle e_ {x}} e_ {x} ، [a] نشان داده شده است که به معنی میانگین سالهای بعدی زندگی برای کسی است که اکنون در سن x {\ displaystyle x} x باشد ، طبق تجربه خاص مرگ و میر. طول عمر ، حداکثر طول عمر و امید به زندگی مترادف نیستند. امید به زندگی از نظر آماری به عنوان میانگین تعداد سالهای باقی مانده برای فرد یا گروهی از افراد در سن مشخص تعریف می شود. طول عمر به ویژگی های طول عمر نسبتاً طولانی برخی از اعضای یک جمعیت اشاره دارد. حداکثر طول عمر ، سن مرگ برای طولانی ترین فرد یک گونه است. علاوه بر این ، از آنجا که امید به زندگی متوسط ​​است ، ممکن است فرد خاصی سالها قبل یا سالهای زیادی پس از بقای “انتظار” بمیرد. اصطلاح “طول عمر حداکثر” معنای کاملاً متفاوتی دارد و بیشتر مربوط به طول عمر است.

بیماری روانی

گزارش شده است كه بيماري رواني تقريباً در 18٪ از جمعيت آمريكايي رخ مي دهد. [82] [83]
امید به زندگی در بیماران روانی جدی بسیار کوتاهتر از جمعیت عمومی است. [84]

نشان داده شده است که بیمار روانی از 10 تا 25 سال امید به زندگی را کاهش می دهد. [85] به طور کلی ، کاهش طول عمر افراد مبتلا به روانی در مقایسه با جمعیت با ثبات روحی مورد مطالعه و ثبت قرار گرفته است. [86] [87] [88] [89] [90]

مرگ و میر بیشتر مبتلایان به اختلالات روانی ممکن است ناشی از مرگ ناشی از صدمه ، در شرایط مشترک و عوارض جانبی دارو باشد. [91] به عنوان مثال ، داروهای روانپزشکی می توانند خطر ابتلا به دیابت را افزایش دهند. [92] [93] [94] [95] نشان داده شده است که داروی روانپزشکی اولانزاپین می تواند خطر ابتلا به اگرانولوسیتوز را در بین سایر بیماریها افزایش دهد. [96] [97] داروهای روانپزشکی همچنین بر دستگاه گوارش تأثیر می گذارند ، جایی که مریضی روانی چهار برابر در معرض بیماری دستگاه گوارش است.

بیماریهای دیگر

امید به زندگی مبتلایان به دیابت ، که 9/9٪ از جمعیت ایالات متحده است ، تقریباً ده تا بیست سال کاهش می یابد. [101] [102] سایر آمارهای جمعیتی که امید به زندگی کمتری نسبت به میانگین دارند ، شامل گیرندگان پیوند ، [103] و افراد چاق است

 نظر دهید »

خودخواهی چیست؟

04 شهریور 1399 توسط زهرا اسفندیاری

خودخواهی بیش از حد یا به طور انحصاری نگران شخص یا نفع شخصی خود ، لذت یا رفاه شخصی است ، بدون در نظر گرفتن دیگران.  خودخواهی برعکس نوعدوست یا خودخواهی است. و همچنین متضاد بوده است (مانند C. S. لوئیس) با خودمحوری.

پیامدهای خودخواهی باعث ایجاد دیدگاه های واگرایانه در متن های مذهبی ، فلسفی ، روانشناختی ، اقتصادی و تکاملی شده است. ویرایش کلاسیک ارسطو در محکوم کردن کسانی که تنها به دنبال سود خود بودند ، به اکثریت ادراک شده از هموطنان خود پیوست. اما او مرد خردمندی را که به دنبال بدست آوردن بیشترین سهم از آنچه شایسته ستایش اجتماعی بود ، تأیید کرد.  سنکا کشت خود را در اجتماع وسیع تری پیشنهاد داد - مراقبت از نفس که او مخالف خودخواهی محض در موضوعی بود که بعداً توسط فوکو مطرح می شود.  قرون وسطی / ویرایش دوره رنسانس خودخواهی در سنت مسیحی غربی به عنوان یک معاون مرکزی مورد توجه قرار گرفت - به عنوان ایستادن در ریشه های هفت گناه مرگبار به شکل غرور.  فرانسیس بیکن این سنت را پیش برد که او توصیف کرد: “خرد برای نفس یک انسان … حکمت موشها". مدرنیته ویرایش با ظهور یک جامعه تجاری ، برنارد ماندویل پیشنهاد تناقضی را ارائه داد که پیشرفت اقتصادی و اجتماعی به رذایل خصوصی وابسته است - به آنچه وی صداقت خودخواهی نامید. آدام اسمیت با مفهوم دست نامرئی ، نظام اقتصادی را مفید می دید كه منافع شخصی خودخواهانه را به سمت اهداف وسیع تر هدایت می كند ؛  در حالی كه جان لاك جامعه را بر اساس فرد انفرادی مستقر می كرد ، مسلماً در را برای اندیشمندان بعدی مانند عین رند باز می كرد تا استدلال كنند. خودخواهی به عنوان یک فضیلت اجتماعی و ریشه پیشرفت اجتماعی است. ژاک ماریتین ، فیلسوف کاتولیک رومی ، با این استدلال ارسطویی مخالف این نظر دوم بود که چارچوب سؤال اساسی سیاست به عنوان انتخاب بین نوع دوستی و خودخواهی ، یک اشتباه اساسی و مضر دولتهای مدرن است. در عوض ، همکاری باید یک امر عادی باشد: انسان از نظر طبیعت حیوانات اجتماعی است و بنابراین افراد تنها می توانند کالاهای خود را در تعقیب منافع جامعه بدست آورند.

خودخواهی

فقدان همدلی به عنوان یکی از ریشه های خودخواهی دیده می شود ، تا جایی که دستکاری سرد از روان پریشی ادامه یابد. تضاد بین خودپسندی و خودخواهی به عرصه ای متعارض تبدیل شده است که در آن ادعاهای مربوط به فرد / اجتماع اغلب بین والدین و فرزندان انجام می شود یا مثلاً زن و مرد.  روانکاوان طرفدار رشد یک احساس واقعی نفس هستند و حتی ممکن است از یک خودخواهی سالم سخن بگویند ، و نه بر خلاف خودکفایی آنچه آنا فروید آنرا “تسلیم عاطفی” می نامد مخالف است.

خودمرکز بودن به عنوان یک ویژگی اصلی در یک نظریه پدیدارشناختی جرم و جنایت به نام “مدل چرخش جنایی” مشخص شد. بر این اساس ، در اکثر رفتارهای جنایتکارانه ، حالت خودمحوری شدیدتر وجود دارد ، که در موقعیت های مختلف و به شکل های مختلف جرم و جنایت متفاوت جلوه می کند.

 نظر دهید »

خودشناسی

03 شهریور 1399 توسط زهرا اسفندیاری

خودشناسی ، اصطلاحی است که در روانشناسی برای توصیف اطلاعاتی که فرد هنگام یافتن پاسخ به سؤال “چه من دوست دارم؟” به کار می رود. در حالی که به دنبال توسعه جواب این سؤال هستیم ، خودشناسی نیاز به خودآگاهی و آگاهی مداوم دارد (که نباید با آگاهی اشتباه گرفته شود). نوزادان و شامپانزه های جوان برخی از صفات خودآگاهی و آژانس / احتمالات را نشان می دهند، اما به نظر نمی رسد که دارای خودآگاهی نیز باشند. با این وجود ، در سطح شناختی بیشتر ، یک مؤلفه خودآگاه علاوه بر یک مؤلفه افزایش آگاهی خود ، ظهور می کند و سپس می توان از سؤال “من چه چیزی را دوست دارم؟” استفاده کرد و با شناخت خود پاسخ داد. خودشناسی بخشی از خود یا به عبارت دقیق تر خودپنداره است. این دانش به خود و خصوصیات شخص و میل به جستجوی چنین دانشهایی است که رشد و پیشرفت خودپنداره را هدایت می کند. خودشناسی ، ما را از بازنمودهای ذهنی ما از خود آگاه می کند ، که شامل ویژگی هایی است که ما به طور جداگانه با خود جفت می شویم ، و تئوری هایی در مورد پایدار بودن یا پویایی بودن این خصوصیات. تصور می شود که خودپنداره سه جنبه اصلی دارد: خود شناختی خود عاطفی خود اجرایی افراد عاطفی و اجرایی نیز به ترتیب به عنوان افراد احساس شده و فعال شناخته می شوند ، زیرا به مؤلفه های عاطفی و رفتاری خودپنداره اشاره می کنند.

خودشناسی به خود شناختی پیوند داده شده است به این دلیل که انگیزه های آن جستجوی ما را به دست می آورد تا به وضوح و اطمینان بیشتری برسیم که خودپنداره خود ما نمایشی دقیق از خود واقعی ماست ؛ [[استناد مورد نیاز] به همین دلیل به خود شناختی نیز گفته می شود. به عنوان خود شناخته شده است. خود شناختی از هر چیزی که می شناسیم (یا فکر می کنیم که خودمان می دانیم) تشکیل شده است. این حاکی از خصوصیات فیزیولوژیکی مانند رنگ مو ، نژاد و قد و غیره است. و خصوصیات روانشناختی مانند اعتقادات ، ارزش ها و نامیدن آنها از اسم آنها چند برابر نیست.

خودشناسی و ساختار آن بر نحوه رمزگذاری رویدادهایی که ما تجربه می کنیم ، چگونگی بازیابی / یادآوری انتخابی و اینکه از نحوه تفسیر حافظه نتیجه می گیریم ، تأثیر می گذارد. تفسیر تحلیلی از حافظه خود ما نیز می تواند متا حافظه نامیده شود و عامل مهمی از فراشناخت است. ارتباط بین حافظه و دانش خود ما سالهاست که توسط ذهنهای پیشرو در فلسفه  و روانشناسی به رسمیت شناخته شده است ،اما هنوز مشخصات دقیق رابطه همچنان یک بحث و جدل است. حافظه تخصصی ویرایش مطالعات نشان داده اند که برای اطلاعات رمزگذاری شده با مراجعه به خود ، یک مزیت حافظه وجود دارد. بیماران مبتلا به آلزایمر که در شناخت خانواده خود مشکل دارند ، شواهدی از دانش خود را نشان نداده اند. تقسیم حافظه را ویرایش کنید نظریه های خود به طور سنتی در تمایز میان منبع مختلفی که خودشناسی را آگاه می کند کوتاهی کرده اند ، اینها حافظه اپیزودیک و حافظه معنایی هستند. حافظه اپیزودیک و معنایی هر دو جنبه های حافظه اعلانی هستند که شامل حافظه واقعیت ها هستند. حافظه اعلانگرانه همتای صریح حافظه رویه ای است ، که در مورد مهارتهایی که آموخته ایم ، ضمنی است. آنها واقعیتی نیستند که بتوان آنها را بیان کرد.

حافظه اپیزودیک : حافظه اپیزودیک حافظه اپیزودیک حافظه اتوبیوگرافیکی است که افراد از آن برخوردارند و شامل وقایع ، احساسات و دانش مرتبط با یک زمینه معین است. حافظه معنایی ویرایش کنید مقاله اصلی: حافظه معنایی حافظه معنایی به دانش مبتنی بر مفهوم ذخیره شده در مورد یک تجربه خاص مانند حافظه اپیزودیک اطلاق نمی شود. در عوض این شامل حافظه معانی ، درک ، دانش عمومی در مورد جهان ، و اطلاعات واقعی و غیره است. این باعث می شود دانش معنایی مستقل از متن و اطلاعات شخصی باشد. حافظه معنایی فرد را قادر می سازد از اطلاعات ، از جمله اطلاعات مربوط به خودشان ، اطلاعاتی بداند ، بدون آنكه آگاهانه تجربیاتی را كه به آنها آموخته است ، به یاد آورد. خود معنایی به عنوان منبع ویرایش افراد قادر هستند در صورت عدم دسترسی مستقیم به خاطراتی که قسمتهایی را توصیف می کنند ، در صورت عدم دسترسی مستقیم به خاطراتی که توصیف قسمت هایی از دانش را دارند ، می توانند احساس خویشتن را حفظ کنند. نشان داده شده است که افراد با وجود اختلالات فاجعه آمیز در فراخوان اپیزودیک ، احساس خود را حفظ می کنند. به عنوان مثال ، موضوع W.J. ، که دچار فراموشی متراکم رتروگراد شده بود ، وی را مجبور به یادآوری وقایع پیش از توسعه فراموشی نمی کند. با این حال ، حافظه او برای واقعیت های کلی در مورد زندگی خود در طول دوره فراموشی دست نخورده باقی مانده است. این نشان می دهد که یک نوع دانش جداگانه به خودپنداره کمک می کند ، زیرا دانش W.J. نمی توانست از حافظه اپیزودیک وی حاصل شود.تفکیک مشابهی در K.C رخ داده است. که از دست دادن حافظه اپیزودیک کلی ، اما هنوز حقایق مختلفی راجع به خودش می دانست. شواهدی نیز وجود دارد که نشان می دهد بیماران مبتلا به فراموشی شدید چگونه می توانند دانش معنایی دقیق و مفصلی از آنچه مانند یک شخص دارند ، به عنوان مثال ویژگی های شخصیتی خاص و ویژگی های آنها را داشته باشند.این شواهد برای تفکیک بین خودشناسی معرفتی و معنایی چندین چیز را روشن کرده است: حافظه اپیزودیک بر خلاف باورهای طولانی مدت ، تنها نقط drawing نقاشی برای خودشناسی نیست. بنابراین ، خودشناسی باید گسترش یابد تا مؤلفه معنایی حافظه را در بر بگیرد. بدون نیاز به بازیابی اپیزودیک ، می توان به خودشناسی درمورد صفاتی که یک فرد دارد ، دسترسی پیدا کرد. این امر با مطالعه افرادی با اختلالات عصبی نشان داده می شود که یادآوری تجربه های مرتبط با صفت غیرممکن است ، اما هنوز هم چه کسی می تواند رتبه های صفت قابل اعتماد و دقیقی از خود بسازد و حتی این داوری ها را بر اساس تجربیات جدید تجدید نظر کند که حتی نمی توانند آنها را به یاد آورند.

 نظر دهید »

صلح

02 شهریور 1399 توسط زهرا اسفندیاری

صلح مفهوم دوستی و هماهنگی اجتماعی در غیاب خصومت و خشونت است. از نظر اجتماعی ، صلح معمولاً به معنای عدم درگیری (مانند جنگ) و آزادی از ترس از خشونت بین افراد یا گروههاست. در طول تاریخ ، رهبران از صلح طلبی و دیپلماسی برای ایجاد نوع خاصی از محدودیت رفتاری استفاده کرده اند که منجر به برقراری صلح منطقه ای یا رشد اقتصادی از طریق اشکال مختلف توافق نامه ها یا معاهدات صلح شده است. این محدودیت های رفتاری اغلب منجر به کاهش درگیری ها ، تعامل اقتصادی بیشتر و به تبع آن رونق قابل توجهی می شود. “صلح روانشناختی” (مانند تفكر و احساسات مسالمت آمیز) شاید كمتر تعریف شده باشد ، اما غالباً پیشینی لازم برای برقراری “صلح رفتاری” است. رفتار مسالمت آمیز بعضی اوقات ناشی از “رفتار داخلی صلح آمیز” است. برخی ابراز عقیده دارند که می توان صلح را با کیفیت خاصی از آرامش درونی آغاز کرد که به عدم قطعیت زندگی روزمره برای وجود آن بستگی ندارد. به دست آوردن چنین “شرایط داخلی صلح آمیز” برای خود و دیگران می تواند به حل و فصل منافع رقیب غیرقابل مقایسه به نظر برسد.

 

اصطلاح انگلیسی-فرانسوی Pes خود از اصطلاحات لاتین به معنای “صلح ، جمع و جور ، توافق ، پیمان صلح ، آرامش ، عدم دشمنی ، هارمونی” است. این کلمه انگلیسی در سلام شخصی مختلف از c.1300 به عنوان ترجمه کلمه عبری shalom استفاده شد ، که طبق کلام یهودی ، از یک فعل عبری به معنای “کامل ، کامل” است. [2] اگرچه “صلح” ترجمه معمول است ، اما ناقص است ، زیرا “شالوم” ، که با سلامه عربی نیز همراه است ، علاوه بر صلح ، معانی متعدد دیگری نیز دارد ، از جمله عدالت ، سلامتی ، ایمنی ، سلامتی. بودن ، رفاه ، عدالت ، امنیت ، خوشبختی و دوستی و همچنین سلام و سلام و سلام و سلامتی. [نیاز به استناد] در سطح شخصی ، رفتارهای صلح آمیز مهربان ، ملاحظه ، قابل احترام ، عادلانه و تحمل اعتقادات و رفتارهای دیگران - تمایل به تجلی حسن نیت. اصطلاح “طبقه” اخیراً از زبان انگلیسی و فرانسوی فرانسه گرفته شده است ، و پاریس قدیمی فرانسه ، به معنی “صلح ، آشتی ، سکوت ، توافق” (قرن یازدهم). [3] این درک اخیر از صلح همچنین می تواند به معنای درونگرا و یا مفهوم درونگرا از یک شخص مربوط باشد ، همانطور که در ذهن خود “در صلح” است ، همانطور که در منابع اروپایی از c.1200 یافت می شود. اصطلاح اولیه انگلیسی نیز به معنای “آرام” به کار می رود و منعکس کننده رویکردهای آرام ، بی سر و صدا و مراقبه در روابط خانوادگی یا گروهی است که از نزاع جلوگیری می کنند و به دنبال آرامش هستند - عدم وجود آشفتگی یا آشفتگی. در بسیاری از زبانها از واژه صلح به عنوان سلام یا وداع نیز استفاده می شود ، به عنوان مثال کلمه هاوایی الوهه و همچنین کلمه عربی سلامه. در انگلیسی کلمه “صلح” گاهی به عنوان وداع به ویژه برای مردگان به کار می رود ، همانطور که در عبارت آرامش است. ولفگانگ دیتریش در پروژه تحقیقاتی خود كه منجر به كتاب كتاب The Palgrave International Handbook of Peace Peace (2011) معانی مختلف صلح در زبان های مختلف و از مناطق مختلف در جهان شده است. بعداً ، در تفسیرهای خود از صلح در تاریخ و فرهنگ (2012) ، معانی مختلف صلح را به پنج خانواده صلح گروه بندی می کند: انرژی / هارمونی ، اخلاق / عدالت ، مدرن / امنیت ، پست مدرن / حقیقت و ترانزیت ، ترکیبی از نکات مثبت چهار خانواده قبلی و جامعه است.

در دوران باستان و اخیراً ، اتحادهای مسالمت آمیز بین ملل مختلف از طریق ازدواج های سلطنتی رمزنگاری می شد. دو نمونه ، هرمودایك اول c.800BC [4] و هرمودایك دوم c.600BC [5] شاهزاده خانمهای یونانی از خانه آگاممونون بودند كه با پادشاهان از آنچه كه اكنون در مركز مرکزی است ازدواج كردند. اتحاد Phrygia / Lydia با یونانیان Aeolian منجر به صلح منطقه ای شد ، که انتقال مهارتهای فنی زمینی به یونان باستان را تسهیل می کرد. به ترتیب ، متن نوشتاری آوایی و استخراج سکه (برای استفاده از ارز توکن ، جایی که ارزش توسط دولت تضمین شده است). [6] هر دو اختراع به سرعت از طریق تجارت و همکاری بیشتر توسط ملل پیرامون پذیرفته شده و منافع اساسی برای پیشرفت تمدن به شمار می روند. از زمان كلاسيك ، توجه داشته شده است كه صلح گاهي با پيروزي از اعمال ناشي از پيروز بر پيروز شدگان حاصل مي شود. مورخ رومی Tacitus در كتاب خود Agicola ، مباحث فصیح و شرورانه را علیه تجاوز و حرص و آز رم در بر می گیرد. یکی ، که Tacitus می گوید توسط رئیس كالژون Calgacus ، به پایان می رسد Auferre trucidare rapere falsis nominibus imperium، atque ubi solitudeinem faciunt، apelant pacem. (برای ویرانی ، ذبح کردن ، غصب کردن با عناوین دروغین ، آنها را امپراطوری می نامند ؛ و آنجا که بیابانی می کنند ، آنرا صلح می نامند. - ترجمه آکسفورد اصلاح شده). بنابراین بحث و گفتگو در مورد صلح در عین حال بحث در مورد شکل چنین صلح است. آیا فقدان ساده کشتار سازمان یافته جمعی (جنگ) است یا اینکه صلح نیاز به اخلاق و عدالت خاصی دارد؟ (فقط صلح). [7] صلح باید حداقل به دو شکل دیده شود: سکوت ساده اسلحه ، عدم جنگ. غیبت جنگ همراه با الزامات خاص برای حل و فصل روابط متقابل ، که با اصطلاحاتی چون عدالت ، احترام متقابل ، احترام به قانون و حسن نیت مشخص می شوند. اخیراً ، طرفداران اصلاحات اساسی در سیستم های دادگستری خواستار اتخاذ سیاست های عمومی از روش های عدالت احیا کننده غیر مجازات کننده ، غیر خشونت آمیز و بسیاری از کسانی که در مورد موفقیت این روش ها ، از جمله کارگروه سازمان ملل در زمینه عدالت ترمیمی ، تحقیق می کنند ، اتخاذ شده اند. تلاش کرده اند عدالت را از نظر صلح دوباره تعریف کنند. از اواخر دهه 2000 به بعد ، نظریه ای برای صلح فعال ارائه شده است [8] که از نظر مفهومی عدالت را در یک تئوری صلح بزرگتر ادغام می کند.

یکی دیگر از رویکردهای مهم بین المللی برای صلح ، حمایت بین المللی ، ملی و محلی از دارایی های فرهنگی در صورت درگیری است. سازمان ملل ، یونسکو و Blue Shield International با حمایت از میراث فرهنگی همکاری می کنند. این همچنین در مورد ادغام صلح سازمان ملل متحد صدق می کند. مدیر کل یونسکو ، ایرینا بوکووا اظهار داشت: “حمایت از فرهنگ و میراث یک ضرورت سیاست بشردوستانه و امنیتی است که زمینه را برای مقاومت ، آشتی و صلح هموار می کند.” محافظت از میراث فرهنگی باید از حافظه فرهنگی به خصوص حساس ، رشد تنوع فرهنگی در حال رشد و پایه اقتصادی یک دولت ، یک شهرداری یا یک منطقه حمایت کند. در بسیاری از درگیری ها تلاش عمدی برای از بین بردن میراث فرهنگی حریف وجود دارد. از این طریق بین اختلال در کاربری فرهنگی یا میراث فرهنگی و علت پرواز نیز ارتباط وجود دارد. اما حفاظت فقط با همکاری و آموزش اساسی واحدهای نظامی و پرسنل غیرنظامی ، به همراه افراد محلی می تواند به صورت پایدار اجرا شود. رئیس کارخانه بین المللی Blue Shield ، کارل فون هابسبورگ این سخنان را با این جمله خلاصه کرد: “بدون جامعه محلی و بدون شرکت کنندگان محلی ، این امر کاملاً غیرممکن خواهد بود.”

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

وبلاگ انگیزشی

وبلاگ انگیزشی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس